آخرین اخبار
خانه / اخبار / اخبار روز / خاطرات دکتر خسروی از دو پرستوی شهید

خاطرات دکتر خسروی از دو پرستوی شهید

13920627000412_PhotoL2-209x300خاطره ای از سردار شهید حسینی محراب
شهید حسینی محراب از سرداران شهید خراسان رضوی است و در عملیات کربلای ۵ فرمانده ما بود. منطقه عملیاتی ما شهرکی در خاک عراق بود. ما در این منطقه بسیار سخت حدود ۱۰ شبانه روز زیر باران گلوله و خمپاره دشمن بودیم. پس از گذشت ۱۰ روز در حالی که عده ای از بچه ها مجروح و تعدادی شهید شده بودند و ما نیز بسیار خسته و کوفته بودیم به پشت خط برگشتیم. شهید حسینی محراب اصرار داشت که با گردان بعدی به خط برگردد، به ایشان التماس کردیم که حداقل یکی دو روز استراحت کنند و پس از آن دوباره بازگردند اما ایشان نپذیرفت و با گردان بعدی به خط مقدم برگشت و در حین حرکت و در حالی که هنوز گرد و غبار بر چهره ایشان بود با نهایت مظلومیت به شهادت رسید. شهید حسینی محراب از سرداران شهید خراسان رضوی که فرمانده تیپ بود حتی حاضر نبود ۱ روز استراحت کند در حالی که ۱۰ روز بی خوابی در زیر رگبار گلوله و خمپاره دشمن را تاب آورده بود.
این شهید گرانقدر معاون شهید کاوه در لشکر ویژه شهدا در کردستان بود. ایشان در سخنرانی هایش حتما از شهید کاوه یاد میکرد و میگفت: همه ما باید درس ایثار و فداکاری و گذشت را از شهید کاوه یاد بگیریم که در میان قله های پربرف و سرد و شرایط ناامن کردستان مقاومت کرد و امنیت را به این منطقه بازگرداند.
شهید حسینی محراب بسیار به شهید کاوه علاقمند بود و از ایثار و فداکاری ایشان بسیار نقل می کرد و می گفت: در آخرین عملیاتی که شهید کاوه شرکت کرد، در شب عملیات که در همان شب هم به شهدت رسید، ۲ رکعت نماز خواند و بعد از نماز بسیار اشک ریخت و از خداوند کمک میخواست. از ایشان سوال کردیم چرا شما امشب حال خاصی دارید؟ شهید کاوه گفت: می خواهم مثل امام حسین (ع) این نماز آخرم در میدان جنگ باشد به امام حسین (ع) اقتدا کردم و این نماز را خواندم و علتی که این همه تضرع و التماس میکنم اینست که خدا کمک کند در این عملیات در این منطقه سردسیر و پوشیده از برف و یخ شهید شوم. اگر در این عملیات شهید شدم همچون امام حسین (ع) این نماز، نماز وداع من با دنیا باشد.

خاطره ای از شهید غلام محمد پایرنج
من و شهید پایرنج در تمام دوران تحصیلات راهنمایی، دبیرستان، حوزه علمیه و تربیت معلم باهم و در کنار هم بودیم. در تمام دورانی که من با ایشان همکلاس بودم، آقای پایرنج الگوی عملی اخلاق، ایثار، فداکاری و گذشت بود و به عبارتی تمام ارزش های معنوی و الهی در ایشان زنده بود. ایشان در دوران دبیرستان امام جماعت مدرسه بود و تمام دانش آموزان و معلمین پشت سر این برادر عزیز نماز می خواندند. بسیار فداکار و کم توقع بود و حتی از پدر و مادرش کوچکترین توقعی نداشت. ایشان به من میگفت: شیرین ترین خاطرات عمرم لحظه هایی است که برای کار کردن و تامین مایحتاج زندگی و تحصیلاتم سر گذر می ایستم.
یادم هست که این برادر عزیز در گرمای بسیار طاقت فرسای تابستان روزه میگرفت، به او میگفتم: چطور در این هوای گرم روزه میگیرید؟ ایشان پاسخ داد: اگر بخواهیم در مقابل هوای نفس بایستیم چاره ای جز این نیست که سختی ها و مشقت ها را تحمل کنیم. راه کنترل بر نفس این است که اهل روزه باشیم، اهل نماز اول وقت و توسل به اهل بیت باشیم تا خداوند در این شرایط سخت به ما کمک کند.
شهید پایرنج زمان خداحافظی برای رفتن به جبهه‌های نبرد با دشمن، وصیت نامه‌ای را نوشته بود که آن را برای ما و دوستان همرزمش خواند و ما صدای ایشان را ضبط کردیم و اکنون موجود است، وی در این وصیت‌نامه می‌گوید: «خدایا در این دنیا به دنبال گمشده‌ای می‌گردم که اکنون احساس می‌کنم آن را پیدا کردم، گمشده من عشق به شهادت است. خدایا بپذیر که به سویت می آیم و با شهدای کربلا محشورم کن.»
معلم شهید غلام محمد پایرنج در عملیات کربلای ۳ به شهادت رسید و مزار این شهید عزیز در شهر دولت آباد زاوه است. ایشان الگوی عملی ایثار و فداکاری، اخلاق، احترام به پدر و مادر و خصوصا کمک به محرومین و نیازمندان بود.

درباره

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشودفیلدهای الزامی علامت دار شده اند *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.