دلنوشته خادم مردم در مجلس شورای اسلامی بمناسبت سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی
محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحما، بینهم
خاطره ای از سید آزادگان جناب حجه الاسلام والمسلمین ابوترابی از صبر و استقامت و بصیرت او در برابر دشمن
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا.
خبرنگارصلیب سرخ از ابوترابی پرسیدند : در اردوگاه ، شما را شکنجه میکنند یا نه
همه به ” آقــاسیــد ” نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت !
مأمور صلیب سرخ پرسید : آقا شما را شکنجه میکنند یا نه ؟
– اقا سیدظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید .
آقا سید باز هم حرفی نزد
ـ پس شما را شکنجه نمیکنند ؟!
ابوترابی با اون محاسن بلند و اُبـُهت خاص ، و صبروبصیرتی که برای همه درس بود سرش پایین بود و چیزی نمی گفت .
خبرنگار نوشت : اینجــا خبــری از شکـنجـــه نیسـت …در این اردوگاه اسرا شکنجه نمی شوند
افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود ، ” آقــای ابــوتــرابی” را برد تو اتاق خودش و گفت : تو که بیشتر از همه کتک خوردی ، چرا به اینها چیزی نگفتی ؟
آقای ابوترابی برگشت و گفت : “ما دو تا مسلمان هستیم ، با هم درگیر شدیم . آنها کافــر هستند ، دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند!!”
فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقاسید را بوسید.
بعدش هم نشست روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد و می گفت : ” شمــا ، الحــق ، ســربــازان خمینـــی هستیــد.”
این افسر اردوگاه اسرا از روز بخاطر برخورد آقای ابوترابی مخفیانه بنحوی که نیروهای بعثی متوجه نشوند خادم اسرا بود ومرید وشیفته آقا سید شد
انقلاب اسلامی امانت انبیا و اولیاء صدیقین وشهدا است ایا سیره وسبک زندگی ما با مدیریت جهادی شهدا شباهت دارد یا خودخواهی ها و اختلافات ما اب به اسیاب دشمن است آرزومند راه و سیره شهیدان هستیم
نماینده مردم شریف شهرستانهای تربت حیدریه، مه ولات و زاوه در مجلس شورای اسلامی